اِكس پارتی تلویزیونی!
مهدی فخیمزاده مدتهاست كه از سینما دور شده و ژانرهای مختلفی را در سریالسازی تلویزیونی تجربه میكند و حالا پس ازساختن سریالهای مختلف در زمینههای تاریخی، پلیسی و اجتماعی( مثل «تنهاترین سردار»، «حس سوم» و «خواب و بیدار») ظاهرا به این نتیجه رسیده است كه در ژانر حادثهای – پلیسی بهتر میتواند عمل كند.
پیش از این، او با ساخت سریال «خواب و بیدار»، به نوعی چنین ژانری را در قالبی دیگر وبا موضوع سرقت مسلحانه تجربه كرده بود و حالا فخیمزاده همه فن حریف كه علاوه بر كارگردانی، متنهایش را هم خودش مینویسد و اغلب بازیگر محوری كار هم هست، این بار آمده تا با دستمایه قرار دادن موضوعی به روزتر و پرده برداری از مناسبات پنهانی كه هنوز هم در جامعه چندان جا افتاده و روشن نیستند سریال جدیدی بسازد.
چیزی كه مسلم است نفس انتخاب مضمون قرصهای اكس جسارت میطلبد هر چندكه او پیش از این نیز در سریال« حس سوم » به مواد مخدر پرداخته بود اما پرداختن به موضوع قرصهای روان گردان و توزیعكنندگان آن و اكس پارتیها موضوعی است كه انتخاب آن با وجود این همه حاشیه و اصطلاحا دست به عصا رفتار كردن در نوشتن فیلمنامه یا حتی وجود ممنوعیت در نشان دادن خیلی چیزها در رابطه با این موضوع در تلویزیون، تحسین بر انگیز است و به نوعی هم هوشمندانه، چرا كه طرح این موضوعات در رسانهای با وسعت تلویزیون اگر در گذشته ضرورت چندانی نداشت امروز دیگر كاملا واجب است و دیگر نمیتوان با لاپوشانی و روتوش ظاهر جامعه چیزهایی كه اصطلاحا قبلا تابو و اسمشو نبر محسوب میشدند، نادیده گرفت.
انتخاب این مضمون علاوه براین كه ورود به حیطهای جسورانه است، كارگردان و نویسنده فیلمنامه را درگیر چالشی بزرگ میكند چرا كه مجبوراست هم ناگفتهها را بگوید تا به رسالت آگاهی رسانی توسط رسانه عمل كرده باشد و هم از سویی این ناگفتهها را باید به شكلی در لفافه تصویر، كلمات و داستانهای نیمه پنهان بگوید تا هم ظاهر آن به لحاظ شبكه بیمانع باشد و هم آنقدر ابتر و مصنوعی جلوه نكند كه مخاطب را دلزده كند و این پروسه دشواری است كه شاید اگر بخت یاركارگردان باشد محدودیتها سبب شكوفایی خلاقیتش میشود.
ریتمی هوشمندانه
اما آنچه در سریال بیصدا فریاد كن در اولین نگاه به چشم میآید، صرفنظر از استفاده از این مضمون تازه و به روز (كه جزو محاسن آن به حساب میآید) ، ریتم خوب اتفاقات سریال است؛ ریتمی هوشمندانه كه اگر داستان سریال را دنبال كنید در همان یكی- دوقسمت میفهمید این ضرباهنگ ربطی به گذشت زمان در ماجرای سریال یا تلاش فیلمساز برای دادن اطلاعات بیشتر به مخاطب ندارد.ریتم سریالهای تلویزیونی در فرمهای مختلف و بهخصوص در ژانرهای اكشن یا پلیسی عموما درصورتی كش دار و خستهكننده جلوه نمیكند، كه ممكن است یكی از موارد زیر در كار صادق باشد: یا این كه كارگردان نحوه كارگردانی خلاق یا حتی تجربی را در شكل دادن به روند روایت و تعیین میزانسنها به كار میگیرد كه این كار عموما علاوه بر دكوپاژ ویژه با همراهی یك فیلمبردار نوگرا و خلاق و تصویربرداری از زاویهها ی بدیع یا خاص، ممكن است كه كمتر در سریالهای تلویزیونی داخل یا حتی خارج اتفاق بیفتد. معمولا در سریالسازی الگوی كلاسیك بر هر فرم دیگری ارجحیت دارد چون به لحاظ استقبال مخاطبان همیشه فرمولی بوده كه با جایگزینی یك سری مولفهها جواب داده است.
اما در غیر این صورت باید موارد دیگری در كار سریالسازی دخیل باشند كه اصطلاحاً تماشاچی نگوید كهای بابا این سریال را آب بستهاند و در عین این كه به هزار و یك كار در خانه مشغول است نیم نگاهی از گوشه چشم به سریال داشته و انصافا چیزی را هم از دست ندهد .
از جمله این عوامل میتواند فیلمنامه پر و پیمانی باشد كه در هر بخش سریال به قاعده یك تله فیلم اطلاعات برای تماشاچی رو كند و كلی گره افكنی و كنش و واكنش در حجمی كم عرضه كند كه این هم جز در مواردی نادر، خارج از اصول معمول سریالسازی بهخصوص با میزان بودجه و شرایط سریالسازی در سیماست، پس میماند تنها گزینه موجود كه آنهم تلفیقی از كارگردانی با دقت، استفاده از بازیگران نسبتا خوش چهره، میزانسنهای شلوغ، بالا بردن دوز اكشن كار ( حتی تا حدی كه گاهی نا بجا و نالازم است اما لاجرم فریادها حواس تماشاگر را به خود جلب میكند و نگاه او را در هر حال میدزدد) است اما گزینهای دیگر كه از تمام اینها در سریال فخیمزاده و سر و شكل دادن به ریتم آن و جنبه پلیسی آن، مؤثرتر عمل كرده تدوین كار است.
نوع تدوین به گونهای است كه ریتم كار را بالا برده است و ناخودآگاه فكر می كنی اتفاق خاصی افتاده كه از آن بیخبر مانده ای...و در واقع شاید به نوعی بتوان گفت فخیمزاده ریتم نسبتاً تند و چشمگیر سریالش را ( اگر نگوییم به خاطر فریادها یا جیغ و دادهای افراطی ) مدیون نوع تدوین ماجراست و همین نوع تدوین سبب ایجاد عنصر تعلیق در داستان شده است چون در طول زمان یك قسمت گره چندانی گشوده یا انصافا باز نمیشود كه مخاطب در پیگیری سؤالهای خود دنبال قسمت بعدی سریال باشد اما این نوع تدوین خواسته یا ناخواسته تعلیقی كاذب را ایجاد كرده كه كاملا در جهت جذب مخاطب عمل میكند. كارگردانهای زیادی در سیما طی سالهای طولانی سریالهای پلیسی جنایی یا دلهره آور ساختهاند اما نام آنها كمتر به خاطر مانده است.
در مجموع میتوان گفت فخیمزاده به مجموعه عواملی در ساخت سریال پلیسی دست یافته كه مثل فرمول مؤثری برای مخاطب عمل میكند، از طرح ماجرایی ممنوعه و كنجكاوی بر انگیز تا... .
مضامینی مشابه
اما عوامل دیگری در جذب مخاطب در ساخت سریال بی صدا فریاد كن دخیل است كه نمیتوان بهطور مطلق وجه منفی به آن بخشید از جمله آنها گرته برداریهای آشكار و پنهان از سریالهای خارجی (البته در حد بضاعت كارگردان و تلویزیون داخلی) است. گرته برداریهایی كه گاهی از مضامینی مشابه وام میگیرد و گاهی بهطور كلی و قالبی شامل برداشت میزانسن كامل یك سكانس تعقیب و گریز میشود یا مثلا نمونههای دست به نقدی كه كاملا كپی برداریهای كمی مصنوعی از سریال پلیس بزرگراهند.نمونههایی مثل این كه كاراكتر لیلا برخورداری موبایلش را به بهانه احوال پرسی در جیب زن دیگر میاندازد تا او را تعقیب كنند یا....لازم به توضیح است چنین كاركردی در پلیس بزرگراه بلا فاصله با توضیحی تصویری علت مسئله را روشن كرد، اما قدر مسلم اینجا تمام تماشاگران نه به این كاركردها واقفند و نه چنین كاركردهایی درحد خلافكارهای ایرانی( هر چند هم كه با هوش باشند) برای این نوع تعقیب و گریز هاست.
اشاره به نمونه سادهای از برخورد تماشاچی عام با این صحنه خالی از لطف نیست...در حین تماشای این صحنه میپرسیدند ؟ این چه كاری بود؟ دزدی كرد ؟ مواد انداخت؟ تو موبایلش قرص بود؟و برخوردهای ساده انگارانه دیگر كه به جای ایجاد نوعی كاركرد تعلیق زا برای مخاطب، حواس او را از پیگیری ماجرا به كل پرت میكند.
درست است كه در تلویزیونها ی دنیا، ماهوارهها و سریالها و... دیگر همه چیز گفته شده است و هیچ چیز جدید نیست اما تكرار یا گفتن این موضوعات مشابه و ایرانیزه كردن آنها و دستمایه قرار دادن مشكلات جامعه داخلی خودمان همه و همه هنر و دیدگاهی متفاوت و خاص میطلبد و اگر كارگردان با بهره گیری از سوژهای مناسب یا حتی تكراری با نگاهی خاص خودش موضوع را بررسی كند بهطور قطع حاصل كار تكراری نخواهد بود.
انتخاب بازیگر
اما در حیطه انتخاب بازیگر، بازیگران مجموعه بیصدا فریاد كن عموماً بر مبنای سلیقه كارگردان انتخاب شده و بازیگرانی هستند كه گاه یا در مجموعههای او تكراریاند یا ویژگیهای آنها مشترك است.در مجموع بازیها خوب است یا بهتر است بگوییم خوب از آنها بازی گرفته شده اما در همه آنها حتی پلیسها ( كه شاید این هم سلیقه كارگردان باشد) نوعی اغراق غیرضروری در كلفت كردن صداها، نگاههای خشمگین و مصنوعی و افراط در فریاد و ژستهای غیرضروری به چشم میخورد؛ اینها شاید تماشاچی عام را مغلوب یا حتی برای لحظاتی مرعوب كند اما باعث بیتوجهی و حس بیسلیقگی در مخاطب كمی دقیقتر میشود.
خیلی از این صدا كلفت كردنها، چشم گشاد كردنها و فریادها و ضربات كتك كاری كه انگار به بالش میخورد گاه شاید حتی لازم نیست و همه اینها ماهیت كلی كار را باوجود این همه زحمت كارگردان خوب و حرفهای مجموعه مصنوعی جلوه میدهد.
البته تلاش فخیمزاده برای ساخت و الگوسازی در سریالهای تلویزیونی پلیسی به سبك ایرانی قابل تقدیر است اما اگر یك سری مولفهها در آن مراعات نشوند، بیننده به ناچار به سراغ «كارآگاه ناوارو» یا همان «درك» خودمان یا سریالهای تكراری پلیسی آلمانی یا همین پلیس بزرگراه خواهد رفت و اینها نكاتی است كه شاید گفتن آنها و اجرای آنها در سریالهای بعدی راهگشایی باشد تا سریال به ساختاری قویتر رسیده و راه را بر بسیاری از انتقادها ببندد.
اما از جمله انتقادهایی كه به سریال كمابیش وارد است، میتوان به ا ین موارد اشاره كرد كه بهرغم ایده خوب سریال، بسیاری از اتفاقات سریال به مفهوم دقیق كلمه، كاملاً اتفاقیاند و این دقیقاً بر میگردد به آن گاف فیلمنامه نویسی معروف.
استادهای حرفهای از همان ابتدا تأكید میكنند كه در نوشتن فیلمنامه اصل باور پذیری را مدنظر قرار داده و خود را قادر مطلق وقایع فرض نكنید بلكه این فیلمنامه، داستانی دارد كه باید در روندی معقول و بدون حس شدن حضور سنگین نویسنده و كارگردان، وقایع آن پیش برود...در این سریال متأسفانه خیلی از چیزها بر مبنای اتفاقات نادر و غیرقابل باور بنا شدهاند كه به باورپذیری كل كار لطمه میزند. از سویی انگار قرار است نقش بانوان پلیس زن با این سریال به گونهای تببین شود. در حالیكه خانمهای پلیس بهنظر كارمندانی اداری میآیند بهخصوص كه در صحنههایی حتی باید به پلیسهای مرد بابت حضورشان جواب پس داده و كارت نشان میدهند.
طبعا در این موارد كسی انتظار ژانگولربازی از ایشان آن هم درسریال و در عملیات ویژهای ندارد اما لااقل بهتر بود اگر قرار است درباره این موضوع به نوعی فرهنگسازی شود، حیطه مسئولیتها و حضور این بانوان و نحوه حضورشان كمی پررنگتر و واقعیتر دیده میشد. البته طبعاً محدودیتهای زیادی در نشان دادن هر موضوع جدیدی وجود دارد و این هم از آن دست مقولات است كه هنوز به خاطر تازگی و حضور كمتر آن در سریالها باید پیش از نوشتن و ساختن، مورد تحقیق، بررسی و سازماندهی بیشتری قرار گیرد و به صرف طرح حضور آنها در سریالی محدود نشود.
شاید میشد به این شخصیتها بیشتر نزدیك شد و این طور كلیشه ای و تا حدی باورنكردنی بودن آنها را شكست.اما آنچه مسلم است فخیمزاده سریالسازی حادثهای را خوب میشناسد و چه بسا كه در كار بعدی اش این ظرایف را هم به كار ببندد.
منبع : همشهری